چقدر خنده دار
داشتم غذا درست می کردم دیدم اومدی میگی آرمین .مامااااان چرا به دستم سس زدی؟؟؟؟؟ مامان .سس نیست که خونهههههههههه (روی دستت رو پویا ناخن کشیده بود و زخم شده بود.زخمتو کنده بودی و خون اومده بود.) آرمین . خوووون. چقدر خنده دار. ...
اندر احوالات ما در هفته ای که گذشت
اسباب بازی های جدید
عزیز دلم واست یک سری بازی فکری خریدم که از جورچین آهنربایی اصلا خوشت نیومد.خودمم ازش راضی نبودم.خیلی مسخرس.دایناسورت رو خیلی دوست داری.کلا چیزایی که به قول خودت قوی ان رو دوست داری.وقتی دایناسورت رو بابایی واست خرید همش با دایناسورت مردم رو میزدی و می گفتی الان می خورمتون و کم مونده بود همه مارو شل و پل کنن. ...
من می تونم
عزیز دلم دیگه حسابی آقا شدی و لباسات رو خودت می تونی دراری.کفشاتم می تونی بپوشی و دراری.ماشالله. دوست داری بیشتر کارات رو خودت انجام بدی.گل پسر خود کفای من. ...
لباس جدید پسر طلام
بهت گفتم چون پسر خوبی هستی می خوام شب ببرمت بیرون واست جایزه بخرم.رفتی قلکت رو آوردی و پولاشو درآوردی و دادی بهم تا واست جایزه بخرم.خخخخخخخخ ...
پیشی پیشی ملوسه می خواد آرمین رو ببوسه
جنگل
رفتن به شمال
خاله بازی
ناناس مامان خاله بازی رو خیلی دوست داری و همش تق تق در میزنی و میای تو و بلند و با ذوق میگی سلاااااااااااام و بوسم می کنی و می شینی و منم پذیراییت میکنم . ی روز که پویا اینا اومده بودن خونمون با کوسن های مبل واستون خونه درست کردم و پسر مامان خیلی ذوق میکردی ولی پویا همش خونتون رو خراب می کرد و حسابی کلافت کرده بود.پویا خیلی شیطونه.یکروز که آقاجون خواب بود پویا بهت گفت برو رو شکم آقاجون بپر و تو هم رفتی پریدی و آقاجون طفلی هم کلی ترسید و دعواتون کرد.خیلی خنده دار بود ولی از ترس نمی تونستیم بخندیم. شرمنده بابای گلم . یکبارم عزیز جون...